پارت بیست و پنجم

زمان ارسال : ۱۹۴ روز پیش

سرمو پایین انداختم و به بطری نگاه کردم :
- حق‌ میدم نگران باشی، آخه من برم تو میخوای بدون من چیکار کنی؟
خنده ای کرد و صندلی روبه رومو عقب کشید و روش نشست
- هه! بشین بینیم بابااا... این پرونده جدیدی که افتاده دستم‌ اگه خوب پیش بره یه ترفیع گُنده میگیرم به همتون مخصوصا تو ثابت بشه که این کاره ام.
- منظورت همون رستورانه است؟
- هوم.
- مدرکی چیزی هم پیدا کردی؟
- نه هنوز ول

447
63,912 تعداد بازدید
545 تعداد نظر
79 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

حانیا بصیری : ۹ ماه پیش

سلام، این یک پیام خوش آمد گویی برای شماست😎
امیدوارم از رمان جدیدم خوشتون بیاد وَ مثل همیشه با همراهیتون بترکانید🤭😂
بیاید باز هم کنار هم یه داستان باحال دیگه رو رقم بزنیم❤️🥰💃🏻

وَ
ازتون میخوام قسمت نظرات کامنتای با مزه برام بذارید😂💃🏻

حانیا بصیری : ۷ ماه پیش

بچه ها همونطور که من و سبکم رو می‌شناسید هیچ موقع برای رمانام عکس شخصیت انتخاب نمیکنم اما یه ویدئو و کلیپ های کوتاهی‌ که وایب شخصیت هارو میده براتون تو پیجم استوری میذارم. خواستید اونجا فالو کنید 🌱🤍

حانیا بصیری : ۶ ماه پیش

⭕دوستان توجه کنید ⭕
از این به بعد رمان از حالت سکه ای خارج شده و فقط با خرید اشتراک میتونید بخونید ❤️
و اینکه مرسی از همه ی پیامای قشنگتون ببخشید که نمیتونم تک، تک جواب بدم و خوشحالم که تا اینجای رمان انقدر به دلتون نشسته 💮

حانیا بصیری : ۴ ماه پیش

دوست داشتید توی چنل تلگرامم عضو شید آیدیش هست Hania_basiri
اونجا بیشتر باهمیم❤️

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    اوه اوه گوشواره نازنینش رو گممم کردههه😈وایییی حالا فرهود پیداش کنه که سریع میفهمه 🙃

    ۶ ماه پیش
  • حانیا بصیری | نویسنده رمان

    خیلی خوشحال شدیا 😂😂

    ۶ ماه پیش
  • آمینا

    00

    یعنی فرهود گوشوارشو پیدا میکنه و به آبجیش مظنون میشه ؟؟حالا چجوری فرهود رو از این ماجرا دور کنه.ای بابا فرشته کاش اون موبایل لعنتی رو خاموش نمیکردی 🤔

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید